سباسبا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

سبا، دخترنازم

بدترین اتفاق برای یه مادر

الان که سباجون دارم برات مینویسم دلم خون وچشام اشکی هست چون صبح روز بیست وهشتم بهمن ماه براثر یه لحظه غفلت من سرت از پشت خورد به لبه میزچوبی .گفتم چیزی نیست بغلت کردم شیربدم آروم بشی.الهی بمیرم دستم پرخون شد.بابایی  سرکاربودزنگ نزدم هول نشه بنده خدا.سریع باعزیز و عمو مجید رفتیم اورژانس یه آمپول زدن و دوتابخیه وتوچقدر گریه کردی ودلم آتیش گرفت.دکترسفالکسین و استامینوفین داد وگفت تاشب چک کنید حالت تهوع وکبودی لب و.... نداشته باشه.خداروشکر که بخیرگذشت واتفاق بدتری برات نیافتاد.از دیروز شیرین زبون ترهم شدی.اینقدر مهربونی که دلم برات ضعف میره.خدا خودش بچه هارو نگه میداره .خداجون خواهش میکنم سبا دیگه طوریش نشه خودت میدونی که با ارزش ترین ثمره...
1 اسفند 1392
1